wow!! مـرد 2 متر و 47 سانتی ايراني را ببينيد
به یكباره قد كشیدم
در سال 1378 به همراه خانوادهام از رودسر به شهرستان چالوس آمدیم و زندگی اجارهای خود را آغاز كردیم، پسرخالهام مهدی كریمی در این چند سال برای ما خیلی زحمت كشید و به من و مادرم بسیار رسیدگی كرد كه از او ممنونم. البته زمانی كه ما از رودسر به چالوس آمدیم، من سالم بودم و چنین وضعی نداشتم.در سال 82، زمانی كه 16 ساله بودم، ضربه شدیدی به لگن سمت راستم خورد كه مدتی این درد با من همراه بود و باعث بستری شدنم در بیمارستان شهیدبهشتی بابل شد، آزمایشات زیادی روی من صورت گرفت و دو بار هم تحت عمل جراحی قرار گرفتم، مدتی پس از عمل متوجه شدم كه پای راستم 10 سانتیمتر كوتاهتر از پای چپم میباشد، در همان زمان متوجه شدم كه دارم بلند میشوم، من پیش از عمل یك متر و 90 سانت قدم بود، اما طی این سال، نزدیك به 60 سانت بلندتر شدهام
گزارش »مـرد 2 متر و 47 سانتی
به یكباره قد كشیدم
در سال 1378 به همراه خانوادهام از رودسر به شهرستان چالوس آمدیم و زندگی اجارهای خود را آغاز كردیم، پسرخالهام مهدی كریمی در این چند سال برای ما خیلی زحمت كشید و به من و مادرم بسیار رسیدگی كرد كه از او ممنونم. البته زمانی كه ما از رودسر به چالوس آمدیم، من سالم بودم و چنین وضعی نداشتم.در سال 82، زمانی كه 16 ساله بودم، ضربه شدیدی به لگن سمت راستم خورد كه مدتی این درد با من همراه بود و باعث بستری شدنم در بیمارستان شهیدبهشتی بابل شد، آزمایشات زیادی روی من صورت گرفت و دو بار هم تحت عمل جراحی قرار گرفتم، مدتی پس از عمل متوجه شدم كه پای راستم 10 سانتیمتر كوتاهتر از پای چپم میباشد، در همان زمان متوجه شدم كه دارم بلند میشوم، من پیش از عمل یك متر و 90 سانت قدم بود، اما طی این سال، نزدیك به 60 سانت بلندتر شدهام.
مادرم؛ همه چیز من
آنها زندگی سختی را میگذرانند، بیماری مرتضی و درآمد كم از جمله مشكلاتی است كه این خانواده را تحت فشار قرار داده است، مرتضی میگوید: «از مادرم تشكر میكنم، او همه چیز من است، او بیماری دیابت دارد، تا جایی كه دو انگشت پای چپ خود را از دست داده است، اما با این حال با كار در منازل مردم و نظافت خانهها، سالهاست كه چرخ زندگیمان را میچرخاند، برادرم هم در یك آرایشگاه كار میكند، من از روی آنان خجالت میكشم كه به خاطر وضعیت جسمانیام نمیتوانم برای درآمد خانواده قدمی بردارم، از طرفی اجاره مسكن و از طرفی دیگر هزینههای بالا، زندگیمان را دشوار ساخته است. من شش سال است كه خانهنشین و زمینگیر شدم و همچنان در حال رشد هستم، از من به جز اینكه مخارج درمانم هم به دوش خانواده افتاده است، كاری برنمیآید.
دغدغههای من
امكان ندارد فردی مانند مرتضی مهرزاد، دغدغههای زندگی نداشته باشد، میگوید: «از آنجا كه قد بسیار بلندی دارم، خجالت میكشم در اجتماع حاضر شوم، حتی خیلی از همسایهها نمیدانند كه من در كنار آنان زندگی میكنم، هیچ كفش و لباسی به سایز من پیدا نمیشود، اگر هم پیدا شود باید سفارشی برایم بدوزند، شلوار پارچهای نمیتوانم بپوشم، چون اذیت میشوم، در هیچ اتومبیلی پاهایم جا نمیگیرد و نمیتوانم زندگی راحتی را دنبال كنم، بعضی موقعها، از خودم خسته میشوم، اما نباید با تقدیر مبارزه كنم، نمیدانم آینده برای من چه سرنوشتی را رقم زده است.
دكتر شیروانی و دكتر مطیعی كه هر دویشان، فوقتخصص مغز و استخوان هستند، با آزمایشات مختلف گفتند كه توموری در مغزم مشاهده شده كه این غده باعث رشد بیرویه من طی شش سال اخیر شده است، به زودی در بیمارستان شهدای تجریش تهران مورد عمل جراحی قرار خواهم گرفت تا اگر خدا بخواهد از پیشرفت بلندی قد من جلوگیری شود.
هزینه عمل من
پس از اینكه مسئولان از حال و روز من باخبر شدند، به كمك من شتافتند و هزینه پزشكان و خرج عمل جراحیام را متقبل شدند. فرمانداری، كمیته امداد، سازمان بهزیستی، شورای شهر و وزارت بهداشت و درمان شهرستان چالوس و عدهای دیگر از مسئولان استان مازندران به من كمك كردند كه جا دارد از همه آنان تشكر كنم.
از آنجایی كه از منزل بیرون نمیروم، باید سر خودم را یك جوری گرم كنم، از این رو به مطالعه كتاب و مجلات میپردازم، تلویزیون نگاه میكنم، از دیدن فوتبال لذت میبرم، پرسپولیسی هستم و تمام بازیهای این تیم را تماشا میكنم، بازیهای منچستر را از دست نمیدهم.
آرزوهای من
مرتضی مهرزاد آرزو دارد ظهور امام زمان(عج) را ببیند، از خداوند میخواهد كه تمامی بیماران را شفا بدهد و از افرادی كه تاكنون به او و خانوادهاش كمك كرده و همچنین خانم باقری كه طی این سالها به رتق و فتق امورشان پرداخت، تشكر میكند.
كار خیر
0 comments:
» نظر شما چیست؟