زن مردهای که بعد از مرگ همگان شیفته زیبایی او شدند!
اما یک آسیبشناس پاریسی، شیفته چهره زیبای زن شد و تصیم گرفت یک قالب گچی از صورت این زن تهیه کند. هویت زن، هیچگاه مشخص نشد.
حالت خاص چهره این زن و زیبایی او باعث شد، کپیهایی از روی این قالب گچی تهیه شود و به زودی به عنوان یک تندیس دکوری از این کپیها استفاده شود.
با گذشت زمان، بر شهرت تندیسهای گچی این زن افزوده شد، کسانی که چهره زن ناشناس را میدیدند و لبخند معماگونهاش را میدیدند، کنجکاو میشدند که این زن چگونه زیسته است، چطور فوت کرده است و در چه جایگاه اجتماعی قرار داشته است. حتی «آلبر کامو» لبخند او را با لبخند مونالیزا مقایسه میکرد.
روز به روز بر محبوبیت تندیس زن ناشناس افزوده میشد، طوری که از روی قالب گچی عکسبرداری انجام شد و با استفاده از عکسها، تندیسهایی به صورت انبوه، در جاهای مختلف تولید میشدند. تندیسهای جدید، جزئیات بیشتری داشتند. همین تولید انبوه تندیسها باعث شد، آوازه شهرت او به همه جا و حتی مجامع هنری هم برسد.
تیپ خاص چهره زن ناشناس، در آن زمان نمادی از زیبایی زنانه محسوب میشد، طوری که «ال الوارز»، شاعر و منتقد انگلیسی، عقیده دارد که همچنان که در دهه ۵۰ «بریژیت باردو»، سمبل زیبایی بود، این زن ناشناس هم در دهههای نخست قرن بیستم، مدل زیبایی بود و هنرپیشه آلمانی مشهور نیمه اول قرن بیستم به نام «الیزابت برگنر» او را مدل خود قرار میداد.
در آثار ادبی انگلیسی، آلمانی و فرانسوی زیادی به زن ناشناس اشاره شده است، برای مثال در رمان انگلیسی با عنوان «پرستنده چهره» که در سال ۱۹۰۰ منتشر شد، یک شاعر انگلیسی عاشق ماسک این زن میشود و آنچنان شیدا میشود که باعث مرگ دختر و خودکشی همسرش میشود.در رمان پرفروش یک نویسنده آلمانی به نام Reinhold Conrad Muschler، نویسنده داستانی تخیلی در مورد این زن ناشناس خلق کرده است. او در این رمان، داستان رمانتیک یتیمی به نام «مادلین لاوین» را نقل میکند که عاشق یک دیپلمات انگلیسی میشود و بعد از ماجرایی عاشقانه در رود «سین» خودکشی میکند. از روی این رمان که به زبانهای دیگر هم ترجمه شده است، فیلمی در سال ۱۹۳۶ تهیه شد.
«ولادیمیر ناباکوف» هم در سال ۱۹۳۴، شعری با عنوان L’Inconnue de la Seine در مورد این زن سرود.
0 comments:
» نظر شما چیست؟