مصاحبه با امير رهبري صاحب حيوانهاي سريال مرد هزار چهره !
مصاحبه با امير رهبري صاحب حيوانهاي سريال مرد هزار چهره !
من كه مار سمي در خانهام نگهداري نميكنم، من حيوانات بيخطر نگه ميدارم كه نه سر و صدا و نه آزار و اذيت دارند و اكثراً گياهخوار هستند و آلودگي و بو و كثيفكاري ندارند، يعني از يك سگ و گربهاي كه در خانه نگهداري ميكنند دردسر و ضررش خيلي كمتر است. *تا حالا شده با حيواناتت توي آسانسور با همسايهاي برخورد كني؟ برخوردشان چه جوري بوده؟! متأسفانه بله! البته آن حيوان خيلي هم عجيب و غريب نبوده، يعني حيوان ترسناكي نبوده، ولي بيشتر سعي ميكنم با Boxهايي مخصوص حيوانات را حمل و نقل كنم كه كسي نبيند و نترسد چون من كه نميخواهم ترس آدمها را به زور بريزم، نميآيم بگويم به زور خانم اين مار كاري با شما ندارد بيا دست بزن! ولي خوب پيش آمده كه يكدفعه سگ من يكي از ميمونهاي سيرك را كشته بود و نصف شب سيرك تمام حيوانهاي من را پسفرستاد و آن زمان هم من امكاناتي نداشتم و خانهام طبقه همكف بود و يكدفعه در خانه من باز شد و مثل كشتي نوح حيوانهاي من جفتجفت وارد خانهام شدند كه شرايط سخت و دشواري بود. *هزينه نگهداري اين حيوانات چگونه است؟ هزينه، هزينه عشق است، درآمدي ندارد، مثلاً پولي كه از فيلمبرداري و اجاره آنها ميگيرم پول خوراكشان هم كفايت نميكند، من نزديك به 30 غلاده سگ دارم، كه سالي يكدفعه كار به دو تا از آنها ممكن است بخورد و اجارهاي كه در بابت آنها ميگيرم پول غذاي چهار تاي آنها هم نميشود. *پس درآمدتان از كجاست؟ خوب من بازيگر تئاتر و تلويزيون هستم، كارهاي زيادي با خانم پري صابري انجام دادهام و شاگرد خدابيامرز مهدي فتحي و... بودهام و سريال حضرت عيسي را بازي كردم. غير از آن هم قبلاً يكسري وسايل دامپزشكي وارد ميكردم. ممكن است من ماشين زيرپايم نباشد ولي 15 ميليون تومان يك سگ ميخرم، اين به غير از عشق هيچ چيز ديگري نيست، براي خيليها تجملات مهم است ولي براي من حيوانات عشق و تجملات محسوب ميشوند. *پس هنوز درآمدي برايتان ندارد؟ تا حدودي، چون اين كار تازه دارد جا ميافتد و شكل ميگيرد. گروههاي فيلمبرداري براي خريدن سگ به خيابان مولوي ميروند (يا كلاً حيوانات ديگر) در صورتيكه مسئله استفاده حيوانات در فيلمها بازي گرفتن از آنهاست، ممكن است يك لوكيشن براي بازي گرفتن از يك سگ سه روز معطل شود ولي حرفه و شغل من بازي گرفتن از حيوانات تربيت شده است. تا اين مسئله جا بيفتد يك مقدار طول ميكشد. *آيا حيوانات خطري هم براي خودتان داشته؟ شده كه شب توي خواب به خودتان حمله كنند؟ نه، اين چيزها نيست. شما مگر در سال چند دفعه ميخوانيد كه در جزيرهاي در آن سوي دنيا كوسهاي به شخصي حمله كرده يا در فلان دهات، گرگي به دهقاني آسيب رسانده ولي هر روز در روزنامهها ميخوانيم كه مادرشوهري، عروسش را با ناخنگير ريزريز كرد يا برادري سر برادر ديگر را بريد. خيلي از اتفاقات مربوط به بياحتياطي ما است وگرنه خطر هميشه در اطراف ما وجود دارد، ممكن است خانمي موقع درست كردن سالاد حواسش پرت شود و دستش را ببرد، نميتوان گفت اين تقصير چاقو است. براي من هم پيشآمده كه ماري يا كركديلي دستم را گاز گرفته، و آن از بياحتياطي خودم بوده. ما وقتي حيواني را پرورش ميدهيم با تمام خصوصيات و عادتهايش آشنا هستيم ما بايد دقت كنيم و وقتشناس باشيم. *به ديگران چطور؟تا حالا به كسي حمله كردهاند؟! به كسي ديگر كه نه اصلاً، من مثلاً زماني كه حيوانم را سر فيلمبرداري ميبرم، كاملاً خيالم راحت است كه آرامش دارد و خطري ندارد، اگر بدانم ناراحت است متوجه ميشوم و نميگذارم كسي سمت و طرفش برود. ممكن است يك كارگر تراش كار بياحتياطي كند و دستش را قطع كند، خطرات كار من خيلي كمتر از بقيه است ولي براي ساير مردم عجيب و جالب است. *حيوانات را چه جوري پرورش ميدهيد، از زمان كودكي تربيت ميكنيد؟! بستگي دارد مثلاً از بين 10 تا گرگ، يك گرگي را كه فكر ميكنم ميتواند فركانس مرا بگيرد و با من ارتباط برقرار كند انتخاب ميكنم. ولي در كل من در خانه حيواني را نگهداري ميكنم كه احساس اسارت نكند، ببينيد مثلاً حيواني مثل مار، ماهي يك شكار ميكند و بعد ميرود به غار و استراحت ميكند چون كالري نميسوزاند و تحرك كمي دارد، وقتي كه مار در خانه من شكار ميكند يعني راحت است چون اگر رطوبت، دما و نورش خوب نباشد اعتصاب غذا ميكند و خودكشي ميكند و ميميرد (اين طبيعت كل خزندگان است).
*تا حالا شده با حيواناتتان كافيشاپ يا رستوران برويد؟! بله، من يك كافيشاپ ميروم كه اكثر عكاسان و روزنامهنگاران آنجا حضور دارند و من اجازه گرفتم كه بروم آنجا تا عكاسان بتوانند عكس بگيرند و اين مسئله ميان مردم جا بيفتد. *مردم نميترسند؟ نه، همه ميدونستند كه امير رهبري، حيواني كه باهاش هست كاملاً بيخطر است. من هيچوقت يك خرس با خودم نميبرم! *آرزوي داشتن چه حيواني را داريد؟ من هر چي حيوان وحشيتر باشد بيشتر دوست دارم، ولي كلاً دوست دارم يك بچه ببر داشته باشم. *آيا حيواناتتان شناسنامه دارند؟! (ميخندد) بايد به اسم خودم بگيرم،... چند سال پيش يك تئاتري در فرهنگسراي ارسباران داشتم به اسم «طبيب عشق» و من با مارم ميرقصم و اين اولين باري بود كه مارم را روي صحنه ميبردم و ميرقصاندم، در بروشور جزو اسامي بازيگران نوشته شده بود امير رهبري، مليسا رهبري (مارم) *اگر زبانم لال يكي از حيواناتت بميرند (فوت شوند) آنها را كجا خاك ميكنيد؟! (اشك امير رهبري در چشمانش حلقه ميزند و آنقدر ناراحتي در صورتش نمايان ميشود كه از پرسيدن سوالم به شدت پشيمان ميشوم) عجب سؤالي پرسيديد، مرگ! هميشه اگر براي حيواناتم اتفاقي پيش بيايد قبل از اينكه بخواهند بميرند، آنها را به دوستانم ميدهم تا اگر مردن، مرگشان را نبينم چون واقعاً طاقتش را ندارم. چند وقت پيش يكي از عزيزترين سگهايم كه در «حلقه سبز» يا «بيصدا فرياد كن» مهدي فخيمزاده بازي كرده بود، بر اثر بيماري به مشكل خورد و من نتوانستم بروم بالاي سرش! هميشه دوست داشتم جايي داشتم كه چه خودم چه ديگران حيواناتشان را در آنجا دفن كنند. هميشه دوستانم ميگويند اگر هنرمندي فوت بكند از تالار وحدت تشييع ميشود يا ورزشكاران را از باشگاه شيرودي تشييع جنازه ميكنند ولي من را بايد از باغ وحش تا سازمان حفاظت محيط زيست تشييع كنند. *اتفاقاً خوب و راحت است چون مسيرش اتوبان است. (ميخندد) بله... ورثه من همان حيوانها هستند. *حالا همان سگ را چه كار كرديد؟ يكي از دوستانم در باغش دفن كرد، چند تا از سگهاي اسطوره فيلمها بودند كه آنجا دفن شدند (باز هم ميخندد) *حيواناتتان چه فيلمهايي بازي كردند؟ سگهاي فيلم معما، دايره ترديد، معادله، سربازهاي جمعه، رئيس و... گرگ فيلم حضرت عيسي و حضرت يوسف و... خيلي زياد هستند. بچههايم از خودم معروفتر و چهرهترند. *تا حالا شده از حيواني هم بترسي؟! ترس يك چيز درست است. من نميگويم آدم شجاعي هستم، من تنها درست برخورد ميكنم. من از عنكبوتهايي سمي به نام دُلمك خيلي ميترسم يا از پشه هم همينطور اگر جايي در اتاق پشه باشد من آرام و قرار ندارم و خوابم نميبرد، مثلاً براي انجام تحقيقاتي به جنگلهاي هند رفته بودم، به خاطر همين پشهها برگشتم. ولي بايد درست برخورد كرد، مثلاً اگر بترسي بدنت آدرنالين ترشح ميكند حيوان متوجه ميشود و از استرس شما ممكن است آن حيوان به شما حمله كند، در قدم اول بايد آرامش داشته باشي، موقعي كه ميخواهيد آدرنالين كمتر ترشح كند بايد يك زماني از قبل گوشتخواري نكرده باشي (يعني كمتر بخوري كه استرست كمتر بشود!). *ازدواج نكردهايد؟ نميكنيد، نخواهيد كرد؟ (ميخندد) راستش خواهرزاده تارزان بهم e-mail (ايميل) زده حالا شايد... به جدم آقا تارزان قسم كه نه! *مهريه چي؟! (ميخندد) نهايتاً 3 تا كروكديل بتوانم مهر كنم! خانوادهتان چطور، چه جوري برخورد ميكنند؟ مادرم مرا درك نميكرد من ميخواستم يك شير در خانه نگهداري كنم مادرم نميگذاشت ولي هميشه گفتم شجاعت را از پدرم و عشق را از مادرم آموختم. چون پدرم حيوانات را دوست داشت ولي مادرم به عشق ما حيوانات را تحمل ميكرد چون واقعاً بدش ميآمد و واقعاً ازش ممنونم كه توانست در اين چند سال ما را تحمل كند. حرف آخر؟! دوست دارم كه سازمان محيط زيست از من حمايت كند و يا حداقل مجوز بدهند و اين مسئله را جدي بگيرند، چون ما واقعاً در ايران چنين چيزهايي كم داريم و دوستانم آقاي مرتضي بهادري و محمد بهرامي به من در اين امر خيلي كمك كردند تا بتوانيم اين شغل را در ايران تعريف كنيم! | |
0 comments:
» نظر شما چیست؟