تبلیغات

 

مودم همراه مارک Edge

مودم سیار با قابلیت اتصال به اینترنت/ برقراری مکالمه/ ارسال و دریافت SMS

قابل اتصال به لپ تاپ/کامپیوتر ( استفاده آسان با سیم کارت ایرانسل و همراه اول )

برای مشاهده توضیحات بیشتر اینجا کلیک کنید…

قیمت استثنایی فقط و فقط : چهل هزار تومان


 

ساعت LED مدل Iron Samurai سامورایی 

 ساعت سامورایی
برای مشاهده توضیحات و تصاویر بیشتر اینجا کلیک کنید .
درجـه یـک1 با جعبه و بسته بندی فوق العاده شیک
دارای بیمه ارسال و گارانتی تعویض و پشتیبانی
با تخفیف ویژه و زیر قیمت بازار: 3۷.۹00 تومان

سفارش رنگ آبی  سفارش رنگ قرمز

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

ساعت بدون عقربه GUCCI شیك و مدرن

ساعت LED بدون عقربه

قیمت : با تخفیف ویژه 8500 تومان

از خرید این ساعت بی نظیر و زیبا که با قیمت بسیار مناسب و با کیفیت خوب و مارک اصلی عرضه میگردند پشیمان نخواهید شد.

توضیحات و عكس های بیشتر‌‌‍ [كلیك كنید]

 
 

مدل لباس نامزدی

مدل لباسهای نامزدی

مدل لباس مجلسی جدید

مدل لباسهای مجلسی جدید

مدل مانتو جدید

مدلهای مانتو

مدل لباس عروس جدید

مدل لباسهای عروس جدید 

مدل کت دامن

مدلهای کت دامن

برای دیدن مدلهای مو و آرایش صورت  کلیک کنید

مدلهای مو و آرایش صورت

 

از آخرین مطالب ارسالی بازدید کنید

 

 

گردنبند ماه تولد 

گردنبند متولدین فروردین  گردنبند متولدین اردیبهشت  گردنبند متولدین خرداد  گردنبند متولدین تیر  گردنبند متولدین مرداد  گردنبند متولدین شهریورخرید اینترنتی - تحویل در محل خرید اینترنتی - تحویل در محل خرید اینترنتی - تحویل در محل خرید اینترنتی - تحویل در محل خرید اینترنتی - تحویل در محل خرید اینترنتی - تحویل در محل
گردنبند متولدین مهر  گردنبند متولدین آبان  گردنبند متولدین آذر  گردنبند متولدین دی  گردنبند متولدین بهمن  گردنبند متولدین اسفندخرید اینترنتی - تحویل در محل خرید اینترنتی - تحویل در محل خرید اینترنتی - تحویل در محل خرید اینترنتی - تحویل در محل خرید اینترنتی - تحویل در محل خرید اینترنتی - تحویل در محل

اسباب كشي به سايت جديد

 دوستان به علت فيتر شدن از اين به بعد مطالب را در سايت جديد من دنبال كنيد

 آدرس سايت http://www.smstak.com/

۱۳۸۷ فروردین ۱۹, دوشنبه

مصاحبه و گزارش از مرد هزار چهره يا اگه جاي من بودين


مصاحبه و گزارش از مرد هزار چهره يا اگه جاي من بودين

برای دیدن تصویر در اندازه واقعی بر روی ان کلیک کنید


تا زماني كه اين گزارش تهيه شده، اسم كار جديد مهران مديري كه به احتمال قوي نوروز 87 از شبكه 3 پخش شود، «مرد هزارچهره» است. اما با زمزمه‌هايي كه به گوش مي‌رسد، هيچ بعيد نيست تغيير كند. لوكيشن كار جايي است در خيابان زعفرانيه. همان‌جور كه وفا ملك‌زاده مسوول روابط عمومي گفته، وارد كوچه كه مي‌شوي از سينه‌موبيل دم در مي‌شود خانه‌اي را كه گروه دارند در آن كار مي‌كنند را مي توان خيلي راحت تشخيص داد. خانه مثل اكثر خانه‌هايي كه گروه‌هاي توليد فيلم و سريال براي كارشان انتخاب مي‌كنند، بزرگ و درندشت و ويلايي است


همين اول كار بگويم كه اين گزارش تحت تدابير شديد امنيتي عوامل سريال تهيه شده است. خانم ملك‌زاده همه جا پا به پايم مي‌آيد و وقت رفتن هم تا پارك‌وي مي‌رساندم كه خاطرش جمع باشد من از منطقه خطر دور شده‌ام.



داخل ساختمان پر آدم است، ولي هنوز از تصويربرداري خبري نيست. بچه‌هاي صحنه هنوز دارند اتاقي را كه قرار است سكانس جديد كار را در آن بگيرند، آماده مي‌كنند. از قرار معلوم كاغذ ديواري‌ قرمز خوش رنگش را همين حالا چسبانده‌اند. يك ميز بزرگ يك‌ور اتاق است و چند تا صندلي يك‌ور ديگر. روي ميز وسط هم يك ميوه‌خوري بزرگ هست پر از سيب و خيار و پرتقال و موز.


مهران مديري از فرصتي كه پيش آمده استفاده كرده و رفته چرتي بزند. خانم ملك‌زاده مي‌گويد كه مديري شب‌ها بعد از تصويربرداري تازه مي‌رود سراغ مونتاژ و كارهاي ديگر. براي همين طبيعي است كه از اين فرصت‌ها براي تجديد قوا استفاده كند.



توي سالن اصلي خانه بلوايي برپاست. همه مشغول چند تا جك و جانوري هستند كه امير رهبري با خودش آورده؛ همه با اكراه و ترس و لرز دور يك مار بزرگ طلايي، يك بچه كروكوديل، جانوري شبيه يك آفتاب‌پرست بزرگ كه نمونه‌اش را جاي ديگر نديده‌ام، جانوري شبيه يك سوسمار خيلي بزرگ سبزرنگ و چند تا خزنده باقواره و بي‌قواره ديگر جمع‌ شده‌اند و رهبري دارد با آب و تاب درباره‌شان توضيح مي‌دهد.



پيمان قاسم‌خاني سرپرست نويسندگان اين كار و كارهاي قبلي مديري و برادرش مهراب در طبقه پايين نشسته‌اند و درباره سكانس جديدي كه مهراب نوشته، حرف مي‌زنند. وقتي تمام مي‌شود، شايان احدي‌فر يكي از دستيارهاي جوان مديري كه قبلا هم او را در نقش‌هاي كوتاهي در كارهاي قبلي او ديده‌ايم، از راه مي‌رسد. پيمان جاي جواب سلام مي‌گويد: «نقشي كه برات نوشتم خيلي توپه. پورسانت منو بذار كنار.»


اين نام را به خاطر بسپاريد: مسعود شصت‌چي‌
خلاصه‌اي كه مهران مديري نوشته تا وقتي قرار شد خبرش بازهم تحت همان تدابير شديد امنيتي ‌ در اختيار رسانه‌ها و مطبوعات قرار بگيرد، ازش استفاده كنند و خيلي واضح و مفهوم نيست: «اگه جاي من بوديد، چي كار مي‌كرديد؟ اگه مي‌خواستيد خودتون رو ثابت كنيد و دستتون به هيچ جا بند نبود، اگه فقط از چراغ قرمز رد مي‌شديد و بعدش مجبور مي‌شديد جاي آدم‌هاي ديگه باشيد، چي كار مي‌كرديد؟ چيزهايي هست كه اصلا به شما مربوط نيست، ولي خيلي لذت‌بخشه و آدم‌هايي هستند كه شما رو بزرگ مي‌كنند، در حالي كه خيلي كوچيك هستين. لذت بخشه، نه؟ حالا اگه جاي من بوديد...»



پيمان برايم بيشتر توضيح مي‌دهد كه در اين كار از فرمول جابجايي استفاده شده كه در كارهاي كمدي خيلي خوب جواب مي‌دهد. «مرد هزار چهره» قصه آدمي است به اسم مسعود شصت‌چي كه چندين بار ناخواسته در موقعيت‌هاي مختلف و حساس گير مي‌كند. البته خودش هم جوگير مي‌شود و بدش نمي‌آيد در آن موقعيت‌ها بماند. طرح اصلي كار برداشت آزادي است از رماني نوشته يك نويسنده طنزپرداز ترك (عزيز نسين) كه چون نوع برداشت خيلي آزاد بوده، بعيد است شما اسمش را در تيتراژ ببينيد. «اول كار وقتي اين ايده رو مطرح كرديم، همه خيلي خوششون اومد. مهمترين ويژگي‌اش اينه كه شبيه بقيه كارهامون نيست».



پيمان مي‌گويد اسم «مسعود شصت‌چي» شخصيت اصلي كار را مثل بقيه مجموعه‌ها خود مديري انتخاب كرده. ولي از آنجا كه او به عنوان سرپرست نويسندگان وجه تسميه‌اش را نمي‌داند، مي‌شود نتيجه گرفت كه در طول داستان خيلي كاربرد ندارد.


هنوز يه كم گيج مي‌زنم‌
مهراب قاسم‌خاني برادر پيمان است و يكي از اعضاي ثابت گروهي كه به رهبري و سرپرستي برادرش پيمان به كارهاي مديري خوراك مي‌دهند. نويسنده‌هاي ديگر اين كار هم خشايار الوند و اميرمهدي ژوله هستند.


مهراب مي‌گويد: «هنوز نسبت به اين كار خيلي گيجم. سر و شكلش با كارهاي قبلي‌مون خيلي فرق داره و واسه همين نمي‌دونم چي مي‌شه. خودم كه درگير نوشتنم و خيلي سر صحنه نميام. راش‌ها رو هم نديده‌ام‌. ولي از ديگران شنيدم كه خيلي خوب شده. به هر حال ريتم كار خيلي خوبه و بازيگرهاي خيلي خوبي هم براش انتخاب شد‌ن.»



با همه اينها مهراب كمي تا قسمتي از نوشتن اين كار هول برش داشته: «خيلي سخته چند نفري يه سريال دنباله‌دار بنويسي. چون ريتم نوشتن و جنس شوخي‌هاي هر كس باهم فرق مي‌كند و دائم بايد باهم هماهنگ بشويم. وقتي يه نفر باشي، خودت مي‌دوني داري چيكار مي‌كني.»



البته اين حرف از طرف او خيلي هم دور از ذهن نيست. قبل از اين كه طراح صحنه و بعد هم فيلمنامه‌نويس بشود، نقاشي خوانده و نقاشي كرده و عادت كرده چيزي كه خلق مي‌كند از اول تا آخر نتيجه كار خودش باشد. براي همين ته دلش خيلي با فيلمنامه نوشتن كه مثل همه كارهاي سينما يك كار جمعي است، رفيق نيست: «توي فيلمنامه نهايتا 40 30 درصد چيزي كه در ذهن شماست، عملي مي‌شه و از اول تا آخر كار سليقه‌هاي زيادي روش اعمال مي‌شه.»



مهراب چند سالي است نقاشي را ول كرده به امان خدا. ولي براي ارديبهشت سال جديد وقت نمايشگاه گرفته كه مجبور بشود نقاشي را شروع كند. همسرش شقايق دهقان هم در چند قسمت از اين سريال بازي مي‌كند. ولي حالا لابد توي خانه دارد از گل پسر‌شان «نويان» نگهداري مي‌كند. سال جديد براي آنها اين «آمد» را داشته كه پسردار شده‌اند: «دنبال يه اسم خوش‌آهنگ مي‌گشتيم كه با نون شروع بشه. نويان به نيروانا اسم دخترم هم مي‌اومد. بعد رفتيم سراغ معني‌اش و ديدم به تركي مغولي يعني شاهزاده.»


اين كه داره مصاحبه مي‌شه،يعني چه!
حالا ديگر جناب كارگردان هم از خواب قيلوله بيدار شده و كم‌كم بايد تصويربرداري شروع بشود. توي همان اتاقي كه كاغذ ديواري‌هاش را تازه چسبانده‌اند، مي‌نشينيم كه يك فنجان چاي بخوريم. ولي هنوز خواب تمام و كمال از سرش نپريده. قبل از اين كه چيزي بپرسم مي‌گويد كه 2 سال است حتي به دوستان نزديكش هم جز سلام و عليك چيز ديگري نگفته. جمله‌اش را تكميل مي‌كنم: «چه برسه به ما كه دشمنتونيم!». مي‌خندد و مي‌گويد: «خواهش مي‌كنم.»



بعد اين كار مي‌خواهد بلافاصله پيش‌توليد اولين كار سينمايي‌اش را شروع كند و بالاخره طلسم اتفاقي را كه چند سالي مي‌شود قرار است بيفتد، بشكند. توي عيد هم قرار است با پيمان قاسم‌خاني روي فيلمنامه‌اش كار كنند. چايم رو هورت مي‌كشم و از حال و هواي فيلم مي‌پرسم. چايش را هورت مي‌كشد و مي‌گويد: «اين كه داره مصاحبه مي‌شه كه!»


در محضر پدرخوانده‌
سكانسي كه قرار است بگيرند، مال قسمت يازدهم سريال است؛ جايي كه مسعود شصت‌چي به عنوان كسي كه مي‌خواسته رئيس مافيا را بكشد، دستگير شده و حالا او را آورده‌اند پيش همين جناب پدرخوانده.



چند تا عكس از مارلون براندو در فيلم «پدرخوانده» كاپولا را قاب كرده‌اند و زده‌اند به در و ديوار اتاق. نقش پدرخوانده يا رئيس مافياي سريال را عليرضا خمسه بازي مي‌كند كه گريم سنگينش، صورتش را بشدت پف‌آلود نشان مي‌دهد و خيلي نمي‌تواند با ميميكش مانور بدهد. بيچاره حتي وقتي صحنه‌اي خراب مي‌شود و همه مي‌خندند، بايد خودش را كنترل كند كه گريمش خراب نشود. خودتان فكرش را بكنيد كه اين براي آدم خوش‌خنده‌اي مثل او چقدر كار سختي است. از قرار معلوم خيلي معلوم نمي‌شود مافيايي كه او رئيسش است و مسعود شصت‌چي يا همان مهران مديري جوگير ‌شده او را بكشد، در چه زمينه‌اي فعاليت مي‌كند. به قول خمسه به خاطر فضاي كميك كار، دانستنش خيلي هم نياز نيست. غير از اين گريم سنگين، بدن عليرضا خمسه هم جوري ساخته‌اند كه درشت‌تر و چهارشانه‌تر به نظر بيايد. او چند تا نوچه دارد كه با لباس‌هاي يك‌جور ‌ كت و شلوار مشكي و پيراهن نارنجي‌ و سبيل‌هاي تابيده و عينك آفتابي، اسلحه به دست آماده‌اند تا اگر خطري پيش آمد، از پدرخوانده دفاع كنند. بعد از چند بار تمرين، با شمارش معكوس آلاله‌ هاشمي،‌ دستيار اول كارگردان، تصويربرداري شروع مي‌شود.


پدرخوانده: حدس بزن.


شصت‌چي: چي‌ رو؟


پدرخوانده: تو چندمين نفري هستي كه اونا فرستادن من رو بكشي؟


شصت‌چي: دومين نفر؟


پدرخوانده: نچ!


شصت‌چي: سومين نفر؟


پدرخوانده: نچ!


شصت‌چي: هفدهمين نفر؟


پدرخوانده: شصت و چهارمين نفر! (رو مي‌كند به نوچه‌اش) تفقد!


تفقد: بله قربان.


پدرخوانده: فرستادي لباس عروس رو بگيرن؟


تفقد: بله قربان. خسرو رو فرستادم. تا چند دقيقه ديگه برمي‌گرده.


پدرخوانده: خوبه. (رو به شصت‌چي) حدس بزن.


شصت‌چي: چي‌رو؟


پدرخوانده: اين كه الان اونا كجان؟


شصت‌چي: خونه‌شون؟


پدرخوانده: نچ!


شصت‌چي: خونه‌تون؟


پدرخوانده: نچ!


شصت‌چي: توي حياط؟


پدرخوانده: تو شكم تمساح‌هاي من! (رو به تفقد) تفقد!


تفقد: بله قربان.


پدرخوانده: گفتي لباس عروس زود حاضر مي‌شه؟


تفقد: البته قربان. تا چند دقيقه ديگه خسرو برمي‌گرده.


پدرخوانده: (رو به شصت‌چي) حدس بزن.


شصت‌چي: ببخشين، چي‌ رو؟


پدرخوانده: اين كه تمساح‌هاي من الان كجان!


شصت‌چي: خونه‌شون؟


پدرخوانده: نچ!


شصت‌چي: خونه‌تون؟


پدرخوانده: نچ!


شصت‌چي: باغ‌ وحش؟


پدرخوانده: (به در پشت سرش اشاره مي‌كند) توي همين اتاق بغل!



ضبط اين صحنه حدودا 2 ساعتي طول مي‌كشد. ولي انصافا يادتان باشد كه بازي و كارگرداني همزمان كار خيلي سختي است. يكي از مكافات‌هاي ديگرش هم بازي گرفتن از يكي از همان حيوان‌هاي امير رهبري است.



آفتاب‌پرست خيلي بزرگ و البته خوشگلي را كه گفتم، گذاشته‌اند روي ميز خمسه كه پدرخوانده بودنش تكميل بشود. براي همين بعيد نيست يكجورهايي هجو «رئيس» كيميايي هم باشد، رهبري مي‌گويد اسم اين حيوان ايگوانا است و برخلاف ظاهر خطرناك و ترسناكش علفخوار است و كاملا بي‌آزار. همين‌جور بي‌حركت سر جاش مي‌ايستد و بدون اين كه جم بزند، فقط روبه‌رويش را نگاه مي‌كند. رهبري يك قند را توي دهانش آب مي‌كند و مي‌مالد به لب حيوان كه زبانش را دربياورد و صحنه جذاب‌تر بشود. خيلي از معطلي‌ها سر همين است. اين اتفاق بالاخره مي‌افتد، ولي حيوان كه تا آن موقع آرام و ساكت و سر به زير بوده، يكهو تصميمش عوض مي‌شود، شروع مي‌كند به حركت و مي‌رود به سمت عليرضا خمسه و آن بيچاره كه به خاطر گريمش حق ترسيدن هم ندارد، خودش را جمع و جور مي‌كند و خيز مي‌كند از پشت ميز فرار كند. اما رهبري حيوان را مي‌گيرد و آرام مي‌كند. بعد هم مي‌بوسدش و آرام در گوشش چيزي مي‌گويد كه هيچ كس نمي‌فهمد.



اما اين آخر ماجرا نيست. آقا يا خانم ايگوانا يكبار ديگر هم هوس مي‌كند روي ميز عقب‌ عقب برود و دمش را تكان بدهد و شمع بلند روشن روي ميز را بيندازد و اين جوري كات بدهد. خلاصه اين كه حضور اين بازيگر مهمان توي اين سكانس، خودش مصيبتي است.


با گرگ‌ها مي‌رقصد
معمولا پشت صحنه‌ها چيز خاصي ندارند و برعكس ظاهر جذابشان آنقدر خسته‌كننده‌اند كه من هيچ وقت با علاقه سراغشان نمي‌روم. ولي شكر خدا اينجا لااقل چيزي آدم را دل‌زده نمي‌كند. بزرگترين شگفتي‌اش همين امير رهبري است كه از شانس من امروز براي اولين بار آمده اينجا. سر و شكل و هيكل و قيافه امير، يك چيزي در حد اسي دربه‌در فيلم «آدم‌ برفي» كه داريوش ارجمند بازي‌اش مي‌كرد. هم عاشق فيلم و سينماست و هم عاشق حيوان‌ها. اينجا يك خرده موسيقي و يك خرده بازيگري خوانده، بعد ول‌ كرده رفته هندوستان كه آنجا سينما و تئاتر بخواند. ولي همه پولي را كه ننه باباي بيچاره‌اش برايش مي‌فرستاده‌اند، خرج گشت و گذارش توي جنگل‌ها و معبدها و تحقيق درباره حيوان‌ها كرده و برگشته: «عوضش اونجا يه چيزهايي ياد گرفتم كه تو هيچ دانشگاهي ياد نمي‌دن. ولي حسرت يكي از بزرگترين استادهاش به دلم موند. مرحوم «كروكوديل ‌هانزن» يه استراليايي بود و يه عمري با كروكوديل‌ها كار مي‌كرد. ولي دست آخر سفره ماهي قلبشو نيش زد و مرد.»



اين هم از بازي‌هاي روزگار است كه يكي عمري با يكي از خطرناك‌ترين جانورهاي دنيا كار كند و دست آخر قاتلش يك سفره ماهي باشد. خلاصه اين كه تمام جك و جانورهايي كه اين چند سال توي فيلم‌ها و سريال‌هاي مختلف ديده‌ايد، كار اميرخان بوده. از سگ‌هاي ناتاشا در «خواب و بيدار» گرفته تا باغ‌وحش كيميايي در «رئيس» و سريال در حال ساخت «مختارنامه». همه جور خزنده و پرنده و چرنده‌اي هم توي بساطش پيدا مي‌شود. از مار و كروكوديل گرفته تا سگ و گرگ و گراز.



بقيه هنرنمايي‌هاي امير رهبري بماند براي بعد. مخصوصا كه دعوتم كرده يكبار بروم آپارتمان پنجاه‌متري‌اش را كه پر از اينجور چيزهاست از نزديك ببينم. فقط براي اين‌كه برايتان جا بيفتد اين ماجرا اصلا براي او تفنني و شوخي نيست و به قول خودش واقعا حيوان‌هاش را به اندازه بچه‌هاي نداشته‌اش دوست دارد، همين قدر بدانيد كه وقتي توي نمايشي از بابك محمدي با يكي از مارهاي پيتونش به اسم مليسا حركات موزون داشته‌اند، همه را مجاب كرده اسم دخترش «مليسا رهبري» را هم در پوستر و بروشور كار بنويسند. توي تمام وقتي كه باهم حرف مي‌زنيم، مارمولك بزرگ سبز امير روي موهاي بلندش رژه مي‌رود وگاهي هم با تعجب به من نگاه مي‌كند.


عكس يادگاري با جناب كروكوديل‌
عبدالرضا شهباززاده مدير توليد سريال است و براي همين بهتر از بقيه مي‌تواند درباره سير توليد كار حرف بزند. او از «باغ مظفر» به بعد با مديري و گروهش كار مي‌كند. قبلش هم بيشتر به عنوان برنامه‌ريز و مدير توليد با فخيم‌زاده كار مي‌كرده. برايم مي‌گويد كه كار از 18 دي كليد‌ خورده و پيش‌توليد همزمان جلو برده. حتي هنوز هم براي بازيگران جديدي كه به گروه ملحق مي‌شوند تست گريم مي‌گيرند. لوكيشن اصلي خانه‌اي است در خيابان ملاصدرا كه لوكيشن‌هاي مختلف فيلمنامه مثل خانه سحر، نيروي انتظامي، كلانتري، 2 تا كافي‌شاپ و اداره را همان‌جا علم كرده‌اند. شهباززاده حالا هم دارد در به در دنبال يك دادگاه واقعي مي‌گردد تا سكانس‌هايي را كه براي آنجا نوشته شده، در يك دادگاه واقعي و درست و حسابي بگيرند. اما هنوز به نتيجه‌‌اي نرسيده.



ازش درباره ويژگي‌هاي كار با مهران مديري و ميزان استقبالي كه از اين سريال مي‌شود مي‌پرسم. مي‌‌گويد: «به نظرم كار مديري اينجا پخته‌تر شده. به هر حال او كارگردان باهوشيه و نشون داده سليقه مردم رو خيلي خوب مي‌شناسه. براي همينه كه تا كارش پخش نشه و بازخوردش رو نبينه، كار جديدش رو شروع نمي‌كنه. نمونه هوشمنديش «نقطه‌چين» بود كه وقتي ديد از ماجراي آن كارگاه و دستيارش خيلي استقبال نمي‌شه، كل داستان رو عوض كرد.»



يادم رفت بگويم يكي از تخصص‌هاي امير رهبري اين است كه به مرور ترس شما را از جك و جانورها از بين مي‌برد. نشان به آن نشان كه فقط با گذشت يكي دو ساعت، حتي همه خانم‌هاي تي‌تيش ماماني صحنه كه اول كار جيغ و داد راه انداخته بودند، خيلي راحت به حيوان‌ها دست مي‌زنند و عكس مي‌گيرند و قربان صدقه‌شان مي‌روند.



بازيگراني كه در سريال جديد با مديري همكاري دارند، عبارتند از: پروز فلاحي‌پور/ عليرضا خمسه/ پژمان بازغي/ سيامك انصاري/ رضا فيض‌نوروزي/ اكرم محمدي/ اسماعيل سلطانيان/ بهاره رهنما/ سروش صحت/ پرستو گلستاني/ نادر سليماني/ نصرالله رادش/ غلامرضا نيكخواه/ رامين پورايمان/ فلامك جنيدي/ شقايق دهقان/ اليكا عبدالرزاقي/ روشنك عجميان/ سعيد پيردوست/ ساعد هدايتي/ علي لك‌پوريان/ غلامحسن تسعيري/ محمدجواد عزتي/ كوروش كاشاني‌دوست/ شايان احدي‌فر/ شهين تسليمي/ پروين قائم‌مقامي/ اميرحسين رستمي/ حميد نيك‌فرد/ اكبر قدمي/ كيانوش گرامي/ شهريار فخاري و لقمان نظيري.
جابر تواضعي

Template Designed by Douglas Bowman - Updated to New Blogger by: Blogger Team
Modified for 3-Column Layout by Hoctro, a little change by PThemes